نویسنده: مرتضی کریمی نیا




 

ویژگی های منحصر به فرد وزیر مغربی در المصابیح

الف) وی نخستین مفسر شیعی است که از حجم روایات شیعه در تفسیر می کاهد. این شیوه در تفسیر التبیان عیناً ادامه می یابد.[1] مغربی باآنکه دانشمندی شیعه از خاندانی شیعه است (نک. شرح حال وی در نجاشی، ص 69)، در تفسیر خود از هیچ یک از منابع تفسیری و حدیثی شیعه، نقل مستقیم نمی کند. این بدان معناست که نام هیچ یک از مفسران و محدثان شیعه در تفسیر مغربی نیامده است. وی تنها در مواردی معدود برخی روایات امام زین العابدین علیه السلام و صادقین علیهما السلام را بدون ذکر مأخذ ذکر می کند.
همین جا باید اشاره کنیم که قریب 200 روایت تاریخی، سیره و اسباب النزول منسوب به "ابوجعفر" نخستین بار در تفسیر مغربی ذکر شده است که عمده ی آنها به تفسیر التبیان شیخ طوسی و از آنجا به تفسیر مجمع البیان راه یافته است. شادروان نعمت الله صالحی نجف آبادی با بررسی نمونه هایی از این روایات در تفسیر التبیان شیخ طوسی، از آنجا که شاهدی بر این روایات در منابع متقدم حدیثی و تفسیری شیعه نیافته، این فرضیه را مطرح و تقویت کرده است که شیخ طوسی این روایات را که در واقع اقوال صحابه و تابعین مختلف است از تفسیر طبری نقل کرده است و مراد از ابوجعفر در عبارات شیخ طوسی درواقع ابوجعفر محمد بن جریر طبری است. این دیدگاه چندان صحیح نمی تواند باشد. چنانچه در مقاله ای مستقل نشان داده ام، این روایات همگی نخستین بار در تفسیر مغربی (المصابیح فی تفسیر القرآن) آمده اند و مصدر اصلی آنها تفسیر محمد بن سائب کلبی (م 146 ق) است که بنا به برخی اقوال از شاگردان امام محمد باقر به شمار می آید. برای تفصیل بیشتر در این باب نگاه کنید به مقاله ای به همین قلم با عنوان <مأکله ی سالانه ی یهود: بررسی روایتی تفسیری در منابع کهن شیعه و سنّی>، در مجله ی پژوهش های قرآن و حدیث (مقالات و بررسیها)، سال 44، ش 2، پاییز و زمستان 1390.
در اینجا برای تبیین دقیق تر ماجرا به بیان نمونه ای از این روایات کلبی می پردازم که در تفسیر مغربی با عنوان ابوجعفر مطرح شده و ابن طاووس عیناً آن را از متن تفسیر کلبی نقل می کند. ابن طاووس در کتاب سعد السعود خود، به نقل بخشی هایی از تفاسیر کهن از جمله تفسیر اصلی کلبی می پردازد که در اختیار داشته است. یکی از این موارد، نقل بلندی است که وی به نقل مستقیم آن از تفسیر کلبی می پردازد و این مطلب عیناً در تفسیر مغربی (200 سال پیش از ابن طاووس) به ابوجعفر نسبت داده شده است. نخست عبارت ابن طاووس و سپس عبارت وزیر مغربی را ذکر می کنم:
فیما نذکره من الجزء السابع عشر من تفسیر الکلبی و نذکر حدیثا أوله من آخر الجزء السادس عشر و تمامه من الجزء السابع عشر فی تفسیر قوله تعالی قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیراً مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ وضع ابن صوریا یده علی رکبة رسول الله و قال هذا مکان العائذ بک أعیذک بالله أن تذکر لنا الکثیر الذی أمرت أن تعفو عنه فأعرض عنه رسول الله عن ذلک فقال ابن صوریا أخبرنی عن خصال ثلاث أسألک عنهن فقال رسول الله ما هن فقال أخبرنی کیف نومک فقال رسول الله ص تنام عینی و قلبی یقضان فقال له صدقت فأخبرنی عن شبه الولد بأمه لیس فیه من أبیه شی‏ء أو شبهه أباه لیس فیه من أمه شی‏ء فقال أیهما أعلی ماؤه ماء صاحبه کان له الشبه قال صدقت أمرک أمر نبی قال فأخبرنی ما للرجل من الولد و للمرأة منه قال فأغمی علی رسول الله طویلا ثم جلی عنه محمرا وجهه یفیض عرقا ثم قال رسول الله اللحم و الدم و الظفر و الشعر للمرأة و العظم و العصب و العروق للرجل قال صدقت أمرک أمر نبی فأسلم ابن صوریا قال یا محمد من یأتیک بما تقول قال جبرئیل قال صفه لی فوصف له النبی قال فإنی أشهد أنه فی التوراة کما قلت فإنک رسول الله حقا صدقا و أسلم ابن صوریا و وقعت به الیهود فشتموه (ابن طاووس، سعد السعود، ص 213).
اکنون عبارت وزیر مغربی در المصابیح فی تفسیر القرآن، ذیل آیه ی 15 سوره ی مائده: ﴿وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیر﴾ لَمَّا أَخْبَرَهُم بِالرَّجْمِ وَ أَخْرَجَهُ مِنَ التَّوْرَاة، وَ أَعْلَمَهُم (عِلْمه) بَغَیر ذَلِکَ لِیَتْرُکوا المُجَاحَدَة، لئلاً یَظُنّوا مَا أَعْلَمَهُمْ بِهِ اتِّفاقاً لا مَدَد لَهُ. قَال أبوجعفر: «کَانَتِ امْرَأَةٌ مِنْ خَیْبَر فی شَرَف مِنْهُمْ زَنَتْ وَ هِیَ مُحْصَنَةٌ، فَکَرِهوا رَجْمَهَا، فَأَرسَلوا إلی یَهودِ المَدِینَةِ یَسْأَلونَ النَّبِیَّ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه طَمَعاً أنْ یَکونَ رُخْصَة، فَسَأَلوا، فَقَال: «هَلْ تَرْضَوْنَ بِقَضائی»؟ قَالوا: نَعَمْ، فَأَنْزَلَ اللّهُ (عَلَیهِ الرَّجْم فَأَبوه)، فَقَالَ جَبْرِیل: سَلْهُمْ عَنِ ابْنِ صُورا، وَاجْعَلْهُ حَکَماً بَیْنَکَ و بَیْنَهُم، فَقَال: «هَلْ تَعْرِفون شَابّاً أَبْیض أعْوَر أمْرَد، یَسْکُنُ فَدَکاً، یُقالُ لَهُ: ابْن صورا»؟ قَالوا: نَعَم، هُوَ أَعْلَمُ یَهودِیٍّ عَلَی وَجْهِ الأَرْضِ بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ عَلَی موسی، قَال: «فأَرْسِلوا إلَیه»، فَأَتَی، فَقَالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِه: «أنْتَ عبدالله بن صورا»؟ قَالَ: نَعْمْ، قَال: «أَنْتَ أَعْلَم یَهودی»؟ قَال: کَذِلک یَقولون، قَالَ رَسولُ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ: «فَإِنِّی أُنْشِدُک / اللّهُ الَّذی لا إلَهَ إِلّا هُو القَوِی، إِلَه بَنِی إسْرائیل، الَّذی ظَلَّلَ عَلَیْکُمُ الغَمَام، وَ أَنْزَلَ عَلَیْکُمُ المَنَّ وَ السَّلْوی، وَ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ کِتَابَهُ، فیهِ حَلالهُ و حَرامه... هَلْ تَجدونَ فی کِتَابِکُم الَّذی جَاءَ بِهِ موسَی الرَّجْمَّ عَلی مَنْ أُحْصِن»؟ قَالَ عبدالله بن صورا: نَعَمْ وَالَّذی ذَکَّرْتَنی بِه، وَ لَوْلا مَخَافَة التَّوراة أَنْ تَهْلِکَنی إن کَتَمْتُ، مَا اعْتَرَفتُ لَکَ به، فَأَنْزَلَ اللّهُ سُبْحَانَهُ: ﴿یآ أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جآءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثیرًا مِمّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیر﴾ فَقَامَ ابنُ صُورا فَوَضَعَ یَدَیْهِ عَلی رُکْبَتَیْ رسولِ اللّه ثُمَّ قال: هَذَا مَکانُ العَائِذ بِکَ أَعوذُ بِاللّهِ وَ بِکِ أَنْ تَذْکُرَ لَنا الکَثیر الَّذی أُمِرْتَ أنْ تَعْفوَ عَنْهُ، فَأَعْرضَ (علیه السلام) عَن ذَلِکَ وَ سَأَلَهُ ابنُ صورا عن نَومِه، وَ عَنْ شَبَهِ الوَلَدِ بِأَبیهِ وَ أُمِّهِ، وَ مَا حظُّ الأبِ مِنْ أَعضاء المَوْلودِ وَ مَا حَظُّ الأُمّ؟ فَقَال: «تَنَامُ عَیْنَایَ وَ لا یَنَامُ قَلْبی، وَ الشَّبَهُ بِغَلَبة أَی المَاءَیْنِ عَلا، وَ لِلأبِ العَظمُ وَ العَصَبُ وَ العروق، وَ لِلأمِّ اللَّحْمُ وَ الدَّمُ وَ الشَّعْر» فَقَال: أَشْهَدُ أَنَّ أَمْرَکَ أَمْرُ نَبی...وَ أسلَم، فَشَتَموهُ الیَهودُ وَ عَضهُوهُ، فَقَالَ المُنَافقون لِیَهود ...
ب) وی نخستین مفسر شیعی است که از تفاسیر معتزله (جُبّائی، رُمّانی، ابومسلم اصفهانی) به نحو وسیع بهره می برد؛ از آنها نقل می کند و گاه آرای انتقادی خود را مطرح می کند. پس از وزیر مغربی، برخی از مفسران شیعه و سنی نیز این کار را انجام داده اند. معروف ترین ایشان، شیخ طوسی در التبیان و فخرالدین رازی در مفاتیح الغیب یا همان التفسیر الکبیراند که برخی محققان با تکیه بر این دو تفسیر، کوشیده اند پاره ای از آرا و اقوال تفسیری معتزله را بازسازی کنند. روشن است قدیم ترین منبع که به نقل از تفاسیر معتزله پرداخته است، وزیر مغربی در المصابیح فی تفسیر القرآن است و برخی از منقولات وی از تفاسیر معتزله در هیچ یک از تفاسیر بعدی ذکر نشده است.
ج) وی نخستین مفسر شیعی است که در تفسیر خود به جوانب ادبی، لغوی و نحوی آیات توجه بسیار نشان می دهد. به نظر من، دقت های لغوی و ادبی وزیر مغربی در طول تاریخ تفسیر شیعه نظیر ندارد. وزیر مغربی که خود شاعر، سخن شناس و لغوی برجسته ای است، در تفسیر قرآن نیز به این جنبه از فهم قرآن توجه بسیار دارد. آرای لغوی وی گاه بسیار ابتکاری و بدون سابقه است و گاه در برخی متون فرهنگ نگاری متأخر چون لسان العرب (چاپ دارصادر، 1414 ق، 1/223؛ 2/197، 224؛ 10/137؛ 11/313؛ 12/593؛ 14/381، 444) نقل شده است. به جز این، وی برای اولین بار به شعر شاعران جاهلی در بیان و فهم آیات قرآن استناد می کند که اینها همگی به تفسیر التبیان نیز راه یافته و بعدها از طریق مجمع البیان طبرِسی در تفسیر شیعه جاری و ساری شده است.
به دلیل توجه و تورط زیاد مغربی در امر لغت، اشتقاق و نحو، وی از برخی اشتباهات لغوی در تفاسیر گذشتگان به سادگی نمی گذرد. مثلاً ابوبکر جصّاص را در احکام القرآن به سخره می گیرد. <وَ قَدْ قَالَ أبو بکر الرازی فی کِتَابِ أَحْکَامِ القُرْآن: إِنَّ المَحْسُور: المُتَحَسَّرُ عَلَی مَا أَنْفَق، وَ مِنْ مِثْلِ هَذَا المَقَامِ اسْتَعَاذَ الجاحظُ فَقَال: وَ نَعُوذُ بِکَ مِنَ العُجْبِ بِمَا نُحْسِن، کَمَا نَعُوذُ بِکَ مِنَ التَّکَلُّفِ لِمَا لاَ نُحْسِن> (ذیل اسراء، 29). در مورد دیگر مجدداً به ابوبکر الرازی می تازد: در ذیل حَمولَةٌ وَ فَرْشاً (انعام، 142) می نویسد: <وَ الفَرْش: صِغَارُ الإبِل. قال الرَّازی فی کِتابِهِ الَّذی سَمَّاهُ (أحکام القرآن): إنَّ الفَرْشَ مَا یُفْرَشُ مِنْ أَصْوَافِهَا، وَ لَوْ اقْتَصَرَ هَذَا الرَّجُل عَلی عِلْمِهِ، کَانَ أَوْلی بِهِ مِنْ تَعَاطی مَا لَیْسَ مِنْ شَأنِهِ.> جالب آنکه وزیر مغربی به رغم احترام خاص برای معتزلیان، اشتباهات لغوی آنان را غیرمعفوّ می داند. نقد معتذرانه ی وی بر ابوالحسن رُمّانی، لغوی و ادیب برجسته ی معتزلی بسیار جالب است که در ذیل <البدو> (یوسف، 88) می گوید: <[البدو]: البَادِیة المُجْتَمِعُون. وَ قَدْ زَلَّ الرمانی زَلَّةً یرْتَفِعُ عِلْمُهُ عَنْهَا عِنْدَنَا، فَقَال: البَادِیةُ بَلَدُ الأَعْرَاب، وَ هَذَا لاَ یعْرَف، وَ إِنَّمَا هُوَ مُعْتَادٌ فی أَلْفَاظِ عَامَّةِ العِرَاق السَّالِکِینَ لِطَرِیقِ الحَجّ، وَ کُرِّرَ عَلَی سَمْعِ أبی الحسن حَتّی ظَنَّهُ عَرَبِیاً.>
د) وی نخستین مفسر شیعی است که روایات صحابه و تابعین را از منابع اهل سنت در تفسیر خود می آورد. مهم ترین مأخذ وی تفسیر طبری است و پس از آن، منابع و روایات سیره از کسانی چون عمر بن شَبّه، واقدی، ابن هشام، ابن اسحاق، و محمد بن مسلم زُهری. حجم منقولات از منابع تفسیری اهل سنت در تفسیر التبیان بسیار فراوان تر شده است و در تفاسیری چون مجمع البیان نیز ادامه پیدا کرده است. گفتنی است پیش از وزیر مغربی، در نخستین آثار تفسیری شیعه و منسوب به حبری، سیاری، فرات کوفی، علی بن ابراهیم قمی، عیاشی و نعمانی، به ندرت روایتی از صحابه و تابعین، یا با اسنادی از روایان اهل سنت برمی خوریم. حتی روایات صادقین علیهما السلام از طرق سنّی که در آثار تفسیری اهل سنت مانند تفاسیر صنعانی، طبری و ابن ابی حاتم آمده اند، در هیچ یک از این منابع تفسیری پیش از وزیر مغربی ذکر نشده اند.
هـ) مغربی از جمله کسانی است که خود مستقیماً به متن عهد قدیم و جدید مراجعه و گاه اقوالی را برای تأیید و یا رد نظری نقل می کند.[2] من اکنون مفسر دیگری پیش از وی نمی شناسم که به صراحت از متن و اجزای مختلف عهد جدید نام برد یا تصریح کند که سخنی را مستقیماً از یهود و مسیحیان شنیده است. به درستی معلوم نیست آیا وی زبان سریانی می داند یا نه. پرسش و پاسخ وی در آخرین سال حیاتش با ایلیا اسقفِ نصیبین[3] معروف به ایلیا برشینایا (975ـ1049 میلادی) نشان می دهد اطلاع وی از زبان سریانی اندک است.[4] با تمام این احوال نقل او از عهدین قابل قیاس با هیچ یک از مفسران قبل و بعدش نیست. مثلاً در جایی می گوید: <و فی الانجیل الاول فی الفصل الثانی عشر منها انهم سألوه أن یریهم آیة من السماء فقال فی جواب طویل: القبیلة الخبیثة الفاجرة تطلب آیة و لا تؤتی آیة و کذالک فی الانجیل لوقا.> (ذیل آیه ی اسراء، 97). یا ذیل آیه ی مائده 112 می نویسد: <و قیل لم ینزل مائدة لما شرط بنزولها من تغلیظ العذاب علیهم ان کفروا و علی ذلک یدل الفصل السادس من انجیل یوحنا.> همچنین در تفسیر آیه ی دراهم معدودة (یوسف، 20) می گوید: <وَ هِی فی التَّوْرَاةِ عِشْرُونَ دِرْهَماً.> گاه حتی بی آنکه به عهدین ارجاع دهد، سخنی می گوید که نشان می دهد وی از عهدین چنین استنباطی کرده است. مثلاً در ذیل آیه ی فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَی مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللّهِ (آل عمران، 52)، می گوید: «﴿قالَ مَنْ أَنْصاری﴾ حِینَ عَاد ــ بَعْدَ رَفْعِهِ ــ إلی الأَرضِ، و جَمَعَ الحَوَارِیِّین الإنْثَیْ عَشَر، وَ بَثَّهُمْ فی الآفاقِ یَدْعُونَ إلی الحَقّ..> (ص 248). این عبارت به روشنی نشان می دهد که مغربی از متن انجیل استفاده کرده است. (قس انجیل متی، باب 18؛ انجیل مرقس، باب 16؛ انجیل لوقا، باب 24).
نکته ی دیگر اینکه وزیر مغربی مانند عموم مفسّران اسلامی دوره ی خود به نقل بخشی از داستان های روایی از صحابه و تابعین درباب شخصیت های توراتی در قرآن (موسوم با اسرائیلیات) تن می دهد و البته این امری علی حده است. مثلاً درباب تابوت (ذیل بقره، 248) از حسن بصری سخنانی نقل می کند که برگرفته از منابع تفسیری ای چون تفسیر طبری است. همچنین در ذیل آیه ی الم تر الی الذین خرجوا من دیارهم و هم الوف (بقره، 242)، مطالبی از ابن اسحاق، و درباب طالوت و جالوت، (ذیل بقره، 246)، خلاصه ای از اقوال صحابه و تابعین را از طبری نقل می کند.
و) توجه به تاریخ و سیره هم در تفسیر آیات هم در بیان اسباب نزول. وزیر مغربی سخت علاقمند تاریخ و سیره است. خود تهذیبی از سیره ی ابن هشام نیز انجام داده است.[5] به دلیل علاقه و تسلط خاصش بر روایات سیره، یکی از وجوه مهم تفسیر وی، توجه به روایات سیره در بیان و تفسیر برخی آیات قرآن است. این امر عموماً آیاتی را شامل می شود که به حوادث معاصر با زندگی پیامبر یا سبب نزول آیه ای از قرآن مربوط می شود.[6] در این میان، گاه وی برخی روایات معروف به اسرائیلیات را نیز نقل می کند. در برخی موارد، وی نام راوی یا مأخذی را نمی برد.[7] همچنین وی به نقادی روایات سیره نیز می پردازد: در ذیل انفال، 65، از محمد بن یزید المبرد نقل می کند که <پیامبر اسرا را در مقابل سواد آموزی به مسلمانان آزاد می ساخت؛ لذا سواد و کتابت در میان مردم مدینه رواج یافت.> وی در ادامه می نویسد: ولیس هذا یثبت عندنا.
ز) وی با آنکه در محیط اهل سنت می زیسته و حتی در مواضعی مجبور به سکوت درباب مذهب خود بوده است، در تفسیر خود همواره از اعتقادات اصلی شیعه در برابر معتزله و عموم اهل سنت دفاع می کند. مثلاً در ذیل بعثناکم (بقره، 56) می نویسد: <وَ أَنْکَرَت المُعْتَزِلَةُ الرّجْعَةَ عَقْلاً و قالوا: لأَنّ فِیها إِغْرَاءً بِالمَعاصی، وَ مِنْ أیْنَ الأِغْرَاءُ وَ القَوْمُ غَیْرُ مَعَیَّن عَلَیْهِمْ وَ لا مَعْروفِین.> در ذیل لَنْ یَسْتَنْکِفَ الْمَسیحُ (نساء، 172) می نویسد: <دَلِیلٌ عِنْدَ بَعْضِ المُتَکَلِّمِینَ عَلَی تَفْضِیل المَلائِکَة عَلی الأَنْبیَاء، وَ لَنا فی هَذا نظر.> ذیل آیه ی و امسحوا برءوسکم و ارجلکم الی الکعبین (مائدة، 6)، می نویسد: <فَأَمَّا القِرَاءَةُ بِالخَفْضِ فَدَلالَتُهَا عَلَی المَسْحِ ظَاهِرةٌ، وَ أَمَّا القِرَاءَةُ بِالنَّصْب، فَهِیَ عِنْدَنَا دَالَّةٌ عَلَی مِثْلِ ذَلِک. فَالخَفْضُ عَطْفٌ عَلَی اللَّفْظِ، وَ النَّصْبُ (عَطْفٌ) عَلَی المَوْضِع.> آنگاه بعد از بیان توضیحات نحوی، به تفصیل، تمام اعتراضات حتی قول نسخ به سنت را رد می کند. همچنین در ذیل آیه ی وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ فَأَنَّ للهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُول (انفال، 41)، به تفصیل از دیدگاه شیعه، نظر خود را بیان می کند.
در پایان این مقال، بخشی از قطعات آغازین تفسیر وزیر مغربی را می آورم تا خوانندگان محترم با سبک و محتوای این اثر بیشتر آشنا شوند. امیدوارم به زودی متن کامل المصابیح فی تفسیر القرآن را که بر اساس نسخه هایی چند مورد تصحیح و مقابله قرار می گیرد، به جامعه ی عالمان و پژوهشگران عرصه ی تفسیر و علوم قرآنی عرضه دارم.

پی‌نوشت‌ها:

[1]ـ در مجمع البیان مجدداً نقل روایات تفسیری شیعه اندکی افزون تر می شود و در تفاسیر روایی عصر صفویه، تقریباً چیزی جز روایات شیعه نقل نمی شود. نک. مقاله ی دیگر من با عنوان <چهار پارادایم تفسیری شیعه: مقدمه ای در تاریخ تفسیر شیعی بر قرآن کریم>
[2]ـ جالب اینکه وی در ذیل آیه ی اعراف، 150 تصریح می کند که تورات علاوه بر شواهد تاریخی، به دلایل متنی تحریف شده؛ زیرا فی المثل در آن آمده است که هارون به گوساله پرستی روی آورد و آن را در میان بنی اسرائیل رواج داد. این امری است که ما بر عاقلان متدین هم روا نمی داریم، چه رسد به پیامبران.
[3]ـ شهر نصیبین که اکنون در جنوب ترکیه واقع است طی قرون متمادی یکی از مراکز مهم مسیحیان نسطوری بوده است. ایلیا نصیبی یا الیاس برشینایا (975ـ1049) مدتی طولانی اسقف کلیسای نسطوری در این شهر بوده است. وقتی در سال 417 قمری، وزیر مغربی به شهر نصیبین وارد می شود، ایلیا به دیدار و مجلس وی می رود و وزیر از او می خواهد راجع به برخی مسائل کلامی و دینی با هم گفتگو کنند. مشروح این مذاکرات که طی هفت جلسه انجام یافته است، به قلم ایلیا و به زبان عربی ثبت شده که نسخ بسیار متعددی از این رساله در کتابخانه های مختلف دنیا موجود است. لوئیس شیخو قریب یکصد سال پیش، متن آن را با حذف بخش هایی از عبارات مربوط به تثلیث، در مجله ی المشرق منتشر کرده است.
[4]ـ وزیر مغربی از ایلیا می پرسد: در زبان عربی چگونه میان فاعل و مفعول در جمله تفاوت می گذارند؟ آیا شما هم مانند ما در زبان عربی، علائم رفع و نصب دارید؟ ایلیا پاسخ می دهد نه؛ اما در زبان سریانی این کار به سادگی هرچه تمام انجام می شود و ما بدون نیاز به تغییر علامت انتهای کلمات فاعل را از مفعول جدا می کنیم.
[5]ـ وزیر مغربی متن سیره ی ابن هشام را از نو ویرایش و آن را به 30 پاره تقسیم کرده است تا بتوان همانند قرآن روزانه بخشی از آن را خواند. رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی قاضی ابرقوه (م 623 ق) می نویسد: <و از جمله أفاضل عصر و أکابر دهر در حدّ مغرب، شخصی بوده است که‏ او را ابن الوزیر مغربی گفته‏اند، و در فضل و هنر نظیر خود نداشت، و در زهد و ورع چون خود کسی بنگذاشت، و وی این کتاب سیرت بر مثال قرآن بر سی جزو منقسم کرده بود و هر بامداد چون از درس قرآن فارغ شدی چهار جزو از آن مطالعه کردی، پس بکاری دیگر مشغول گشتی> (سیرت رسول الله، ترجمه و انشای رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی، تحقیق اصغر مهدوی، تهران، خوارزمی، چ سوم، 1377ش، ج‏1، ص5ـ6). لازم به ذکر است سهیل زکّار این اثر را با عنوان السیرة النبویة لابن هشام بشرح الوزیر المغربی (2 جلد، بیروت: دارالفکر، 1412. 1191ص) منتشر کرده است.
[6]ـ در یک مورد، پس از بیان روایتی بلند در سبب نزول آیه ای از قرآن (رعد، 13) می نویسد: <اعلم ان مذهبنا الاختصار و انما نورد بعض القصص فی بعض المواضع لانه یدل علی آیات لرسول الله صلی الله علیه و آله یجب ان نزیدها من الابانة و الوضوح و لا تطیب انفسنا بترکها فی طی الغموض و بالله التوفیق.> سیره ی ابن هشام (م. 218 ق) درواقع بازسازی یا بازنگاری از متن سیره ی ابن اسحاق (85ـ150 ق) است.
[7]ـ مثلاً در ذیل یرسل الصواعق فیصیب بها من یشاء (رعد، 13) ضمن بیان روایتی بلند، می نویسد: نزلت لما اهلکت الصاعقة اربد بن قیس ... اما مأخذی نمی دهد.

منبع مقاله:
http://www.ical.ir